English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2779 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Langhing is improper at a funeral. U خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exequies U مراسم تدفین
burials U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burial U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
you did right U کار صحیحی کردید
loose sentence U جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
death gravity U حق تدفین
entombment U تدفین
burial U تدفین
burials U تدفین
interment U تدفین
emergency burial U تدفین اضطراری
interment U ایین تدفین
Easter Sepulchre U تشریفات مذهبی تدفین
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
giggles U ول خندیدن
chortles U خندیدن
chortling U خندیدن
giggled U ول خندیدن
giggle U ول خندیدن
to smile at U خندیدن به
giggling U ول خندیدن
chortled U خندیدن
in stitches <idiom> U خندیدن
chortle U خندیدن
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
risibility U توانایی خندیدن
snickered U باصدا خندیدن
snickering U باصدا خندیدن
snickers U باصدا خندیدن
sniggering U زیر لب خندیدن
sniggered U زیر لب خندیدن
simpering U بیجا خندیدن
giglet U خندیدن است
yuk U قاهقاه خندیدن
giglot U خندیدن است
snigger U زیر لب خندیدن
snicker U باصدا خندیدن
tolaugh.atany thing U بچیزی خندیدن
sniggers U زیر لب خندیدن
to force a laugh U بزور خندیدن
simper U بیجا خندیدن
simper U سفیهانه خندیدن
simpered U بیجا خندیدن
simpered U سفیهانه خندیدن
simpers U بیجا خندیدن
simpers U سفیهانه خندیدن
laugh in one's sleeve U زیر لب خندیدن
simpering U سفیهانه خندیدن
digit U نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digits U نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
whicker U بع بع کردن زیر لب خندیدن
chuckles U پیش خود خندیدن
To laugh in someones face. U به ریش کسی خندیدن
chuckling U پیش خود خندیدن
chuckling U بادهان بسته خندیدن
to laugh boisterously U باصدای بلند خندیدن
chuckled U پیش خود خندیدن
chuckle U بادهان بسته خندیدن
chuckled U بادهان بسته خندیدن
laughs U خندیدن خندان بودن
laughed U خندیدن خندان بودن
chuckle U پیش خود خندیدن
chuckles U بادهان بسته خندیدن
laugh U خندیدن خندان بودن
to laugh to scorn U خندیدن به ریشخند کردن
derided U بکسی خندیدن استهزاء کردن
derides U بکسی خندیدن استهزاء کردن
deriding U بکسی خندیدن استهزاء کردن
titters U پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittering U پوزخند زدن ترتر خندیدن
tittered U پوزخند زدن ترتر خندیدن
deride U بکسی خندیدن استهزاء کردن
The laugh(talk) loudly. U بلند خندیدن (حرف زدن )
titter U پوزخند زدن ترتر خندیدن
rituals U مراسم
ceremonies U مراسم
ceremony U مراسم
funerals U مراسم دفن
funeral U مراسم دفن
pageants U مراسم مجلل
pageant U مراسم مجلل
ceremony U مراسم نظامی
chalice U جام [در مراسم]
ceremonies U مراسم نظامی
goblet U جام [در مراسم]
burial service U مراسم دفن
morning parade U مراسم صبحگاه
massing U مراسم عشاء ربانی
masses U مراسم عشاء ربانی
mass U مراسم عشاء ربانی
funerals U مراسم تشییع جنازه
karma U سرنوشت مراسم دینی
calebrate U بجا اوردن مراسم
general muster U مراسم اجتماعی عمومی
sacramental U وابسته به مراسم مذهبی
goblet U گیلاس شراب [در مراسم]
chalice U گیلاس شراب [در مراسم]
rite U مراسم تشریفات مذهبی
funeral U مراسم تشییع جنازه
Commemoration services were held . U مراسم یاد بودانجام شد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
betroth U مراسم نامزدی بعمل اوردن
christening U مراسم تعمید ونامگذاری بچه
To perform the marriage ceremony. U مراسم عقد راجاری کردن
funerary U وابسته به مراسم تشییع جنازه
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
side honors U مراسم ادای احترام در میزپاس
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
solemnity U ایین تشریفات مراسم سنگین
last rites U مراسم دفن و کفن و دعای ختم
guard mount U مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity U مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
taperer U حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
accolades U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites U مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
accolade U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament U مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
bar mitzvahs U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
exequy U مراسم تشییع جنازه مشایعت کنندگان جنازه مجلس ترحیم
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
evening parade U رژه شامگاه مراسم شامگاه
retreats U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreat U مراسم شامگاه شیپور شامگاه
secondary U نیست
he takes no notice of it U نیست
it is well enough U بد نیست
auxiliaries U نیست
auxiliary U نیست
he is not of our number U از ما نیست
isn't U نیست
aint U نیست
Plug and Play U یچ نیست
It's not new. نو نیست.
storage U می نیست
temporary storage U می نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
he is not willing to go U نیست برود
he is out of his senses U بهوش نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he has nothing in him U کسی نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
cold is merely privative U گرما نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
dont mention it U چیزی نیست
no object U چیزی نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
static U که پویا نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
no matter U چیزی نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
needn't U لازم نیست
it's only me U کسی نیست
Nevermind! U مهم نیست !
there is no hurry U شتابی نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
that is wrong U درست نیست
that is not it U این نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
niet le fait U کار او نیست
no hurry U عجلهای نیست
that depends U معلوم نیست
it needs not U لازم نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
if you please U اگرزحمت نیست
inextinct U نیست نشده
you are written U حق با شما نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
it is immaterial U چیزی نیست
Recent search history Forum search
1اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1I am good with figures,how about you?
1rite de passage
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1It's not business to you
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1nonconversation
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com